خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت و دوم
زمان ارسال : ۱۳۴۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
نگاهی به صفحهی گوشی انداخت و با اضطراب گفت:
- وای حامد... حسامِ!
- ولش کن جواب نده، الان بیرونیم یه موقع سر و صدایی میشه لو میری. تو که امروز اینهمه دروغ گفتی اینم روش!
نیهان چپ چپ نگاهی انداخت و لب زد:
- حالا ما یه غلطی کرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فرناز
10از حامد بدم میاد چقد نیهان و حسام ساده هستن .....ممنون نگار جون عالیه